از هجر رخ تو بی قرارم و تنهایم
دلسوخته از فراق یارم داند که ز دیده اشکبارم
روی دل من به سوی یار است یاری که به جز غمش ندارم
امید دلم به جز خدا نیست عشق رخ او بود شعارم
یارب مددی که بار دیگر دستم به دعا سویت برآرم
ای آرزوی دل حزینم لطف تو همیشه گشته یارم
ای رازق بندگانت ای دوست لطفی بنما به کسب و کارم
از غربت خود چرا ننالم از هجر رخ تو بی قرارو تنهایم دریای خاموش زری
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۸/۱۷ ساعت 19 توسط دریا
|